Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-09@01:06:48 GMT

چرا شوالیه ماه ربطی به آثار مارول ندارد؟

تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۹۶۸۷۲

چرا شوالیه ماه ربطی به آثار مارول ندارد؟

سریال شوالیه ماه مستقل‌ترین اثر دنیای سینمایی مارول تا به امروز است که ارتباطی با دیگر آثار این مجموعه فعلا ندارد

به گزارش مشرق، در هفته‌های گذشته بالاخره قسمت ششم و پایانی سریال Moon Knight از دیزنی پلاس پخش شد تا پرونده جدیدترین سریال دنیای سینمایی مارول بسته شود. سریال شوالیه ماه از همان ابتدا با وعده یک اثر متفاوت و مستقل در MCU معرفی شد که قرار است مسیری متفاوت نسبت به دیگر آثار تولید شده طی کند و تمامی اتفاقات را تنها در ۶ قسمت ارائه دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حالا که پخش سریال مون نایت منتشر شده است، زمان آن فرا رسیده است تا ببینیم که چقدر مارول استودیو و سازندگان سریال به وعده‌های خود عمل کرده‌اند و اینکه آیا سریال به هدفش رسیده یا شکست خورده است.

تمرکز سریال Moon Knight روی جنبه‌های روانشناختی و مشکلات چند هویتی شوالیه ماه است

سریال Moon Knight با تمرکز روی زندگی استیون گرانت آغاز می‌شود که زمان و مکان را گم می‌کند، اما او دقیقا نقش بیننده‌ای را دارد که نمی‌داند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و به یکباره وسط یک مبارزه بیدار می‌شود و کنترل بدنش را در دست می‌گیرد. در ابتدا سریال شاهد کشمکش بین استیون گرانت و مارک اسپکتور و همچنین کانشو هستیم که ازطرفی کانشو در تلاش است تا به مارک اخطار دهد که کنترل بدنش را در دست داشته باشد و ازطرفی استیونی را داریم که تلاش می‌کند تا ببیند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و دربرابر درخواست‌های مارک ایستادگی می‌کند.

یکی از وعده‌های سریال تمرکز روی جنبه‌های روانشناختی و مشکلات هویتی شوالیه ماه بوده است و حالا می‌بینیم که بخش زیادی از سریال به این موضوع اختصاص داده شده است. برخلاف انتظار ما شاهد صحنه‌های اکشن کمی در طول سریال هستیم و درواقع در هر قسمت تنها برای لحظات کوتاهی صحنه اکشن نمایش داده می‌شود و به‌طور مثال ما تنها در لحظات کوتاهی از پایان قسمت اول و دوم شاهد حضور شوالیه ماه هستیم. این موضوع باعث شده تا سازندگان زمان کافی برای پرداختن به مشکلات استیون گرانت و مارک اسپکتور در اختیار داشته باشند.

در مجموع تمرکز فصل اول سریال Moon Knight روی دو هویت مارک اسپکتور و استیون گرانت است و حتی هویت مستر نایت به‌عنوان لباس شخصیت استیون گرانت به تصویر کشیده شده است. با اینکه بخشی از تلاش سریال روی نمایش هویتی شوالیه ماه است و حتی توسط آرتور هاروو هویت‌های مختلف و متفاوت این شخصیت به چالش کشیده می‌شود، اما اوج این تنش بین شخصیت‌ها در اواخر قسمت چهارم تا قسمت پنجم است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

اما چگونه هویت استیون گرانت و مارک اسپکتور در سریال Moon Knight به تصویر کشیده شده‌اند؟ در دنیای کمیک ظاهر هر نسخه این شخصیت تا حدودی متفاوت‌تر از دیگری است و به همین منظور تشخیص آن حداقل از نظر ظاهری کار به نسبت راحت‌تری است، اما در سریال شوالیه ماه اسکار آیزاک نقش تمامی نسخه‌های این شخصیت را بر عهده دارد. شاید بهتر است بگوییم که آیزاک آزادی عمل بالایی را در شخصیت پردازی هر نسخه شوالیه ماه داشته است که با نسخه کمیک آن نیز تفاوت‌هایی را دارد.

سریال Moon Knight مستقل‌ترین اثر دنیای سینمایی مارول تا به امروز است که ارتباطی با دیگر آثار این مجموعه فعلا ندارد

او برای استیون گرانت لهجه بریتانیایی را انتخاب کرد و همچنین علاقه زیادی به ماجراجویی در مکان‌هایی مثل اهرام مصر دارد که در قسمت‌های بعدی دلیل آن توضیح داده می‌شود. در مقابل مارک اسپکتور لهجه آمریکایی دارد و او درواقع شخصی است که باید کارهای مدنظر کانشو را انجام دهد و به دلایلی در مابقی زمان‌ها بدنش در اختیار استیون باقی می‌ماند که تا مدت‌ها از وجود مارک خبر نداشته است. در مجموع اسکار آیزاک وظیفه و کار بسیار سختی را در سریال داشته است و او توانسته با توانایی که دارد، اختلاف معناداری را بین این دو شخصیت ایجاد کند.

درواقع این اختلاف صرفا با لهجه یا توانایی این دو شخصیت ایجاد نشده و آیزاک تلاش کرده است تا حتی در نحوه راه رفتن یا حرف زدن شخصیت‌ها یا حتی نگاه کردن آن‌ها تفاوت ایجاد کند تا جایی‌که وقتی بدن این شخصیت از یک نسخه به نسخه دیگر واگذار می‌شود، حتی بدون اینکه او حرفی بزند، می‌توانیم این تفاوت را احساس کنیم. بازی اسکار آیزاک در سریال Moon Knight نه‌تنها یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های دنیای سینمایی مارول است، بلکه یکی از بهترین بازی‌های او نیز می‌تواند لقب بگیرد.

آیزاک احتمال دارد با بازی که در سریال شوالیه ماه داشته، شانس خوبی را در فصل جوایز نیز داشته باشد. درکنار آیزاک شاهد بازی خوبی ایتن هاوک نیز هستیم که نقش نسبتا متفاوتی را در مارول بر عهده داشت و شاید می‌توانست نقش او در سریال گسترش پیدا کند. همچنین می کالاماوی نیز پابه‌پای آیزاک و هاوک در سریال حرکت کرد و به‌جای اینکه دوباره یک شخصیت معشوقه یا همسر ابرقهرمان تکراری و تیپیکال را مشاهده کنیم که درنهایت کسی به آن اهمیت ندهد، به شخصیتی قابل لمس‌تر و قابل احترامی تبدیل شد.

اما درکنار اینکه بخش زیادی از تمرکز سریال شوالیه ماه روی دوگانگی هویت شوالیه ماه و کشمکش بین نسخه‌های مختلف آن است و کمتر شاهد پرداختن به صحنه‌های اکشن و حتی نمایش لباس شوالیه ماه هستیم، در طول داستان باورهای این شخصیت‌ها توسط شخصیت هاروو به چالش کشیده می‌شود. درواقع شخصیت لیلا که همسر مارک است، در طول داستان هم مرز اخلاقی این شخصیت محسوب می‌شود و هم تنها کسی است که می‌تواند جلوی او را برای سقوط به تاریکی بگیرد.

اسکار آیزاک فاصله معناداری بین شخصیت استیون گرانت و مارک اسپکتور در سریال Moon Knight ایجاد کرده است

سریال درکنار اینکه تلاش می‌کند تا بیشتر داستان را از نگاه هویت‌های مختلف مون نایت دنبال کند، اما در مقابل شاهد وجود المان‌های فراطبیعی تا ماجراجویی به سبک فیلم‌های ایندیانا جونز نیز هستیم و حتی موجودی ترسناک نیز در طول قسمت چهارم نمایش داده می‌شود. البته انتظار داشتم این بخش از سریال پرداخت بیشتری داشته باشد، اما هر زمان سریال به سراغ این موارد می‌رود، شاهد بهبود داستان و سرعت بخشیدن به آن هستیم. بااین‌حال، سریال درنهایت لحن تاریک‌تری در مقایسه با بیشتر آثار مارول دارد و مستقل‌ترین اثر MCU تا به امروز است.

سریال درواقع ارتباطی با هیچ فیلم یا سریالی ندارد که نکته مثبتی است و به سریال هم کمک زیادی کرده است، اما پیش از آنکه به قسمت‌های اصلی داستان و همچنین پایان آن برسیم، باید به تیم کارگردانی و نویسندگی سریال Moon Knight هم اشاره کرد. تیم محمد دیاب به‌همراه جاستین بنسن و ارون مورهد، یکی از بهترین عملکردها را در میان کارگردان‌های سریال‌های MCU داشته‌اند و در طول هر قسمت می‌توانیم کیفیت بالای کارگردانی سریال Moon Knight را مشاهده کنیم. این موضوع قابل مقایسه با سریال Loki و سریال WandaVision است و حتی می‌تواند تا حتی آن را بهتر توصیف کرد.

در مقابل جرمی اسلیتر با تجربه خوبی که این چند سال به‌دست آورده بود، عملکرد خوبی در رهبری تیم نویسندگان سریال شوالیه ماه داشت؛ اگرچه در بخش‌هایی مثل قسمت‌های دوم و سوم سریال می‌توانست سرعت و پرداخت بهتری داشته باشد. اما موسیقی سریال Moon Knight یکی از دیگر از نکات مثبت آن است. هشام نزیه، آهنگساز شناخته شده مصری عملکردی خیره کننده داشت و او چند قطعه بسیار خوب برای سریال ساخته است، اما هرچقدر موسیقی سریال و فیلم‌برداری آن قابل تحسین باشد، جلوه‌های ویژه سریال افت و خیز زیادی داشته است.

با اینکه سریال‌های مارول دیزنی پلاس از بودجه بالایی برخودار هستند، اما مشخص نیست که چرا سریال Moon Knight از کیفیت پایین جلوه‌های ویژه در برخی از قسمت‌ها برخودار است. صد البته سریال لحظات خوبی از نظر فنی دارد و کانشو بسیار خوب به تصویر کشیده شده و کیفیت طراحی و اجرای او واقعا خوب است، اما در باقی موارد این موضوع خیلی صدق نمی‌کند. یا حتی طراحی لباس مون نایت یا مستر نایت از بهترین طراحی‌های MCU است، اما شاید مارول باید مدیریت بهتری از نظر هزینه‌های CGI پیدا کند.

ادامه نقد ممکن است بخش‌هایی از داستان سریال Moon Knight و پایان آن را برای شما فاش کند

در قسمت پنجم سریال Moon Knight شاهد ارجاع به سریال Legion و فیلم Shutter Island هستیم

اوج سریال Moon Knight از قسمت چهارم آغاز می‌شود؛ جایی که استیون گرانت و لیلا وارد مقبره می‌شوند و حالا با موجودی فراطبیعی مواجه شدند. در پایان مارک توسط آرتور هاروو کشته شد و ما شاهد ورود او به برزخ هستیم. نکته جالب توجه این است که او در تیمارستانی بیدار می‌شود که تمامی نسخه‌های او حضور دارند. اما او تنها استیون را پیدا می‌کند و با تابوت دیگر کاری ندارد. نکته مهم این بخش درواقع این است که این برزخ برگرفته از ذهن مارک است.

این بخش شاید به سریال Legion یا حتی فیلم Shutter Island ارجاع داشته باشد، اما نشانه‌های مهمی از کلیت داستان وجود دارد که در قسمت‌های گذشته تا صحنه پس از پایان قابل مشاهده است. ما در اینجا بالاخره به سوالات خود دست پیدا می‌کنیم و متوجه می‌شویم که چگونه استیون گرانت خلق شده و چرا مارک دیگر کنترل بدنش را در اختیار ندارد. گذشته تاریکی که برای هر دو شخصیت وجود دارد و این نشان می‌دهد که چقدر کودکی یک شخصیت می‌تواند روی هویت بزرگسالی آن و همچنین اختلالات هویتی آن تأثیرگذار باشد. درواقع سریال Moon Knight شاید یک مینی سریال باشد، اما داستان منشا این شخصیت را روایت می‌کند.

قسمت پنجم بالاخره نشان می‌دهد که شاید ما در حال تماشا یک داستان منشا تیپیکال ابرقهرمانی نیستیم، اما به روشی خلاقانه‌تر به منشا این شخصیت پرداخته می‌شود و حالا با مواجه شدن مارک و استیون دربرابر یکدیگر، این منشا داستانی تکمیل می‌شود تا بالاخره شخصیت شوالیه ماه بتواند کنترل خودش را به‌دست بگیرد. قسمت پایانی سریال Moon Knight با اینکه قسمتی اکشن‌تری است و حتی مبارزه‌ای به سبک و بزرگی گودزیلا و کینگ کونگ دارد، اما پایانی مناسب برای یک سریال است.

شاید انتظار بیشتری از صحنه‌های اکشن داشته باشیم، اما سریال بدون آنکه محتوای اضافه‌ای را به بیننده ارائه دهد، داستان را به اتمام می‌رساند. شاید احساس کنیم آرتور هاروو می‌توانست حضور بیشتری داشته باشد یا حتی سریال چند قسمت بیشتر طول بکشد، اما این موضوع می‌توانست به روند سریال ضربه بزند. همچنین آرک داستانی آرتور هاروو در پایان سریال تکمیل شد و درواقع اگر قرار بود داستان این شخصیت ادامه پیدا کند، سازندگان نیاز داشتند تا تغییری بزرگ در این شخصیت ایجاد کنند.

در قسمت ششم سرانجام هویت سوم شوالیه ماه در سریال Moon Knight معرفی شد

درمجموع پایان بندی سریال شوالیه ماه شاید از سریال لوکی پایین‌تر باشد، اما به سرنوشت سریال وانداویژن یا سریال Hawkeye نیز دچار نمی‌شود. البته ما در طول قسمت پایانی شاهد معرفی شخصیت اسکارلت اسکراب نیز هستیم که درواقع در دنیای کمیک، پدر لیلا این شخصیت است و حالا مارول نسخه دیگری از این شخصیت را معرفی کرده است. درواقع شخصیت اسکارلت اسکراب شاید تنها بخشی باشد که بهتر بود در زمان بهتری معرفی و به آن پرداخته می‌شد و تا حدی معرفی آن در اواخر سریال عجولانه و متوسط بوده است.

البته بدون شک سریال پتانسیل این را داشت که به عواقب حضور آموت بپردازد تا اینکه تنها حضور کوتاهی از این شخصیت را به تصویر بکشد، اما زمانی‌که از دنیای سینمایی مارول صحبت می‌کنیم، باید این مورد را در نظر داشته باشیم که یک اتفاق در سریال Moon Knight اگر قرار است تاثیرش بزرگ‌تر باشد، باید روی آثار دیگر نیز شاهد تاثیرش باشیم و باتوجه‌به کلیت سریال، کمی مشکل به‌نظر می‌رسید که این داستان ادامه پیدا کند. البته شاید در آینده مارول استودیو گروه Midnight Sons را معرفی کند که در آن زمان می‌توان شاهد داستان‌های ماورایی بیشتری از مارول باشیم.

اما می‌رسیم به صحنه پس از پایان سریال Moon Knight که بدون شک یکی از بهترین صحنه‌های پس از پایان مارول است. پس از پایان سریال ما دیدیم که استیون و مارک احساس کردند که دیگر آزاد شدند، اما واقعا همه‌چیز تغییر نکرده و درواقع انگار به قسمت اول سریال بازگشته‌ایم. اگر به قسمت سوم بازگردیم، شاهد آن بودیم که در چند صحنه استیون و مارک کنترل بدن خود را از دست دادند یا در قسمت چهارم تابوت مشکوک دیگری وجود داشت که باز نشد. یا حتی در قسمت پنجم یک هویت متفاوت دنبال کشتن آرتور هاروو ساختگی بود.

درنهایت در قسمت ششم او دوباره کنترل بدن شوالیه ماه را در دست گرفت و مانع کشته شدن مارک شد. خب بهتر است به کانشو بازگردیم که در یک صحنه جذاب و در داخل لیموزین و لحظه‌ای که کار آموت و آرتور هاروو را تمام کرد، ما را با جک لاکلی آشنا کرد که آماده است تا تمامی دستورها کانشو را انجام دهد. جک لاکلی هویت و آواتار دیگر هویت اصلی شوالیه ماه است که انتظار داشتیم معرفی شود، اما چه زمانی و چگونه سؤال ما بود که سریال به روشی متفاوت این کار را انجام داد.

داستان شوالیه ماه تنها شروع شده است، اما مشخص نیست داستان آن در فصل دوم سریال Moon Knight ادامه خواهد داشت یا فیلم این شخصیت ساخته خواهد شد

درواقع در طول قسمت سوم یا ششم، ما دقیقا مشابه کات خوردن تصویر در قسمت اول سریال Moon Knight بودیم که مارک کنترل بدن را به‌دست می‌گرفت و ما تنها صحنه‌های استیون را مشاهده می‌کردیم. درواقع هویت جک لاکلی به‌عنوان هویت پنهان و تحت فرمان کانشو است و یجورایی او این هویت را برای زمانی نگه داشته بود که مارک نافرمانی کند. حالا که مارک تصمیم متفاوتی گرفته، کانشو راه را برای جک لاکلی باز کرد تا کار آموت و آرتور را یکسره کند.

البته این هویت ظاهرا در قسمت پنجم هم حضور داشت که به‌خوبی می‌توانستیم تفاوت آن را با استیون و مارک تشخیص دهیم و اینجا دوباره می‌توان به بازی درخشان اسکار آیزاک پرداخت که به خوبی توانست هویت سوم شوالیه ماه را نیز به تصویر بکشد. البته شاید برخی احساس کنند که جک لاکلی دیر معرفی شد، اما درواقع او در بهترین حالت ممکن در سریال Moon Knight معرفی شد تا شاهد کشمکش بین سه هویت در آینده باشیم. احتمال دارد در آینده مسیر جک لاکلی به شکل کامل‌تر به تصویر کشیده شود، اما آیا سریال مون نایت یک اثر تک فصلی است؟

باتوجه‌به صحنه پس از پایان می‌توان گفت که این موضوع درست نیست. درست است که مارول استودیو و سازندگان سریال Moon Knight بارها تاکید کرده‌اند که این سریال یک داستان ۶ قسمتی است، اما پایان‌بندی سریال چیز دیگری به ما می‌گوید و مانند سریال لوکی، داستان سریال واقعا به پایان نرسید و درواقع داستان آن تازه شروع شده است. ما اگر قرار باشد تا شوالیه ماه را در اثر دیگری از مارول ببینیم، نیاز داریم تا پایانی متفاوت‌تر از پایان فصل اول را ببینیم، اما مارول استودیو فعلا این سریال را به‌عنوان یک سریال محدود معرفی کرده است.

چند دلیل ممکن است وجود داشته باشد. اول اینکه بسیاری اعتقاد دارند مارول استودیو نمی‌خواهد سریال Moon Knight با سریال Loki در جوایز امی رقابت کند و پس از آن احتمال دارد تا ساخت فصل بعدی سریال تایید شود که درواقع سناریویی مشابه سریال Big Little Lies است. مورد دوم این است که مارول استودیو احتمال دارد ادامه داستان شوالیه ماه را به‌جای اینکه در قالب یک سریال تولید کند، آن را در یک فیلم سینمایی ادامه دهد. مون نایت دارای این پتانسیل است که دارای فیلم مستقل خودش باشد و حتی در گیشه موفق عمل کند.

اما نوع روایت آن فعلا به شکلی است که این موضوع کمی دور از ذهن است. البته احتمال دارد فصل دوم سریال Moon Knight یا حتی فیلم آن خشونت بیشتری هم پیدا کند و شاید بخشی از دلیل آن این موضوع باشد. در هر حال دیزنی پلاس با تغییراتی که داشته می‌تواند میزبان آثار بزرگسال باشد و خب می‌دانیم که بخشی از شهرت شوالیه ماه در کمیک خشونت بالای این شخصیت در مبارزات است. در هر حال آینده جواب سؤال ما را خواهد داد.

پایان اسپویل

سریال Moon Knight درنهایت مستقل‌ترین اثر MCU تا به امروز است که فعلا ارتباطی با دیگر آثار این مجموعه ندارد؛ اگرچه این سریال تا حدی می‌تواند بخش ماورایی مارول را گسترش دهد و زمینه را برای این داستان‌ها آماده کند. اما این سریال با داستان و روایتی نسبتا متفاوت‌تر و تمرکز بیشتر روی مشکلات هویتی و رفتاری و شخصیت پردازی آن‌ها و با بازی بسیار درخشان اسکار آیزاک می‌تواند لقب بهترین سریال دنیای سینمایی مارول تا به امروز را بگیرد و در پایان تنها می‌توانیم بی‌صبرانه منتظر ادامه داستان شوالیه ماه باشیم.

منبع: زومجی

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین حادثه متروپل قیمت مارول استودیو اسکار ایزاک خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت دنیای سینمایی مارول سریال Moon Knight تا به امروز سریال Moon Knight تصویر کشیده مارول استودیو شوالیه ماه یکی از بهترین اسکار آیزاک پس از پایان قسمت چهارم قسمت پنجم کنترل بدن دیگر آثار شخصیت ها معرفی شد قسمت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۹۶۸۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ شخصیت برتر سریال «شوگان» که ما را شیفته این روایت حماسی ژاپنی کردند

مینی‌سریال شوگان یا شوگون (Shōgun) با اکشن، درام سیاسی و فضای تاریخی خود، موفقیت چشمگیری داشته و میلیون‌ها طرفدار را جذب کرده است. به‌عنوان یک مینی‌سریال، متأسفانه قرار نیست برای مدت طولانی‌تری سوار این قطار مهیج باشیم، زیرا این سریال تاریخی با انتشار اپیزود دهم به پایان رسیده و فضا را برای پخش سریال‌های دیگر و ایجاد پایگاه‌های طرفداری موفق باز کرده است.

به گزارش روزیاتو، در تمام سریال شوگان شخصیت های به یاد ماندنی زیادی وجود داشت. برخی از آنها به شکل مشخصی منفور هستند، اگرچه این کار عامدانه با شخصیت های شرور انجام می شود. با این حال، دیگران به لطف سرگذشت جذاب و پیچیده، شخصیت‌ها یا بازی بازیگرانی که نقش آن‌ها را بازی می‌کنند، به شخصیت‌های برجسته واقعی تبدیل شده‌اند

بدون شک، برخی از شخصیت‌های سریال شوگان بیش از دیگران برجسته بوده و احتمالاً در هفته‌ها، ماه‌ها یا حتی سال‌های آینده به خوبی در یاد طرفداران این سریال خواهند ماند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین شخصیت های سریال شوگان آشنا کنیم.

۱۰- لُرد ایشیدو کازوناری

لُرد کازوناری شخصیت به شدت منفی و نفرت انگیزی است، یکی از آن شخصیت هایی که طرفداران دوست دارند از آن متنفر باشند. کاراکتر کازوناری با بازی ماهرانه تاکهیرو هیرا، آنتاگونیست اصلی سریال است و همیشه به دنبال راه هایی برای تضعیف لُرد توراناگا است.

او حسی جز نفرت نسبت به مهاجمان خارجی که در سواحل ژاپن ظاهر شده اند، ندارد و بیشتر به حفظ قدرت خود علاقه مند است تا آنچه برای امپراتوری ژاپن مناسب است. با این حال، کازوناری آنقدر شرورِ به یاد ماندنی و قابلی است که سخت است به خاطر استفاده از او در سریال خوشحال و خرسند نبود.

شرورهایی مانند کازوناری تنها هر چند وقت یکبار از راه می رسند، و اگر چه ممکن است منفور و قابل سرزنش باشند، همچنان جذاب و به شدت مغناطیسی باقی می مانند. تهدید محض و غرایز شیطانی آنها باعث می شود که نادیده گرفتن آن ها دشوار باشد، حتی اگر هیچ کس لزوماً با آن ها همدردی و همزادپنداری نکند.

۹- تودا هیروکاتسو

تودا هیروکاتسو که با نام بونتارو نیز شناخته می شود، شوهر تودا ماریکو و یک سامورایی وفادار به لُرد توراناگا است. او یک شخصیت بدخلق و درمانده در سریال است، به این معنی که طرفداران سریال یا طبیعت منفعل-تهاجمی او را دوست خواهند داشت یا از آن متنفر خواهند بود.

بونتارو که یک جنگجو است، تجربه‌ای نزدیک به مرگ را پشت سر گذاشته و جان سالم به در می برد، اما از اینکه تقریباً به خاطر بلکثورن نزدیک بود کشته شود نیز خیلی خوشحال نیست، کسی که از نظر او یک متجاوز و نیروی مهاجم اجنبی است.

بونتارو شوهر خوبی برای ماریکو نیست، اما پس از طغیان‌های دوران مستی اش، نه فقط نسبت به او، بلکه نسبت به جان، نیز دیدگاه نرم تر و عذرخواهانه تری می گیرد. همزمان، به نظر می رسد که ماریکو به او اعتماد دارد، همسری ناراضی که به او اجازه می دهد یک تیر را دقیقاً از زیر بینی او شلیک کند، زیرا می داند که بونتارو به او صدمه ای نزده و آنقدر هم کارکشته است که تیرش را طوری شلیک کند که به هدف خورده و به او نخورد. بونتارو خوب‌ترین فرد این داستان نیست، اما یک مبارز خوب و یک دارایی بزرگ برای جبهه توراناگا باقی می‌ماند، حتی اگر او و جان دائماً خاری در چشم یکدیگر باشند.

۸- واسکو رودریگز

نستور کاربونل یک بازیگر دستکم گرفته شده است که همیشه باعث افزایش کیفیت و جذابیت فیل ها و سریال هایش می شود، و شوگان نیز از این قاعده مستثنی نیست. او نقش رودریگز، ملوان پرتغالی را بازی می کند که در ژاپن با جان بلکثورن آشنا می شود.

رودریگز اگر چه با مهاجران بدجنس پرتغالی متحد است، اما رابطه دوستانه ای با جان ایجاد می کند، شاید به این دلیل که آنها اروپایی هایی در سرزمینی دور از وطن هستند که درکش نمی کنند. با این حال، رودریگز در زمینه فرهنگ و آداب و رسوم ژاپنی آگاه تر است. اگرچه وفاداری او جای تردید دارد، اما رودریگز یک شخصیت بسیار بامزه و دوست داشتنی است، با شوخی های لطیفش که در میان لحن جدی و خشن سریال، تسکینی کمیک و بسیار خوشایند است.

همچنین خوب است بدانید که جان به لطف نگرش منفعل-تهاجمی و در عین حال دوستانه رودریگز، در احساس بیگانگیِ ناخوشایندی که در این سرزمین عجیب و غریب دارد، کاملاً تنها نیست. با این حال، وفاداری رودریگز او را تا حدودی به یک علامت سوال تبدیل می کند، عمدتاً به خاطر اینکه تا حدودی شبیه یک انسان خیانتکار است که از پشت خنجر می زند.

۷-موراجی

موراجی یک ماهیگیر پیر و اولین کسی است که با جان به زبانی که می فهمد صحبت می کند. از آنجایی که موراجی یک سامورایی نیست (ظاهراً)، تمایلی به خشونت ندارد و بدش نمی‌آید که مترجم موقت جان بلکثورن باشد. او به زبان پرتغالی (در عمل زبان انگلیسی) خیلی مسلط نیست، اما تمام تلاشش را می‌کند و می‌تواند پیام را به خوبی منتقل کند.

موراجی با حضور دلگرم کننده اش، با قلبی بسیار مهربان، نکات مفیدی را به جان یادآور می شود، وظیفه خود را به عنوان مترجم به خوبی انجام می دهند، و عمدتاً بدون ایجاد دردسر بیش از حد، فقط مواظب خودش است و زیاد حرف نمی زند که برای خود و دیگران دردسرساز شود. او پدربزرگ نازنینی است که هر کسی دوست دارد داشته باشد، مخصوصاً در سرزمین غریبه و عجیب مانند ژاپن از دیدگاه یک اروپایی.

گشاده رویی موراجی نسبت به جان به این دو اجازه می دهد تا لحظات کوتاهی از شناخت و شادی را پس از اتحاد با یکدیگر داشته باشند. اگرچه موراجی یک شخصیت نسبتاً کوچک در کلیت داستان سریال شوگان است، اما چیزهایی به این سریال اضافه می کند و در هر قسمتی که در آن ظاهر می شود، حضوری خوشایند دارد که مخاطب را آرام و دلگرم می کند، به ویژه برای کسانی که نگران جان و توراناگا هستند.

۶- پدر مارتین آلویتو

مارتین آلویتو یک راهب پرتغالی است که مدت ها قبل از رویدادهای سریال به ژاپن فرستاده شده است. در حالی که او به شکلی بی نقص به زبان ژاپنی صحبت نمی کند، همچنان تمام تلاش خود را انجام می دهد تا با سامورایی های اطراف خود ارتباط برقرار کند.

آلویتو متفکر و دلسوز، تصمیم می گیرد از ایمان خود به عنوان وسیله ای برای اهداف خیر استفاده کند و به دنبال انجام آنچه درست و با فضیلت است، باشد. او اغلب با بازرگانان پرتغالی توطئه می کند، اما در نهایت به دنبال اتحاد با توراناگا است، زیرا معتقد است این بهترین کار است.

جدای از آن، آلویتو به دنبال گسترش دامنه دسترسی کلیسای کاتولیک در ژاپن است و معتقد است که این وظیفه خدادادی او به عنوان یک راهب است. همچنین در یک فلش بک مشخص می شود که ۱۴ سال قبل از وقایع سریال، آلویتو متوجه تنهایی و سرگردانی دیوانه کننده ماریکو شده است و تنها کسی بود که به اندازه کافی مهربان بود که او را پذیرفته و به او دلیلی برای زندگی داد. به طور کلی، آلویتو مرد خوبی است، حتی اگر سرسخت‌ترین یا قدرتمندترین نباشد.

۵- یوسامی فوجی

یوسامی (اوسامی) فوجی همسر جان بلکثورن پس از رسیدن به مقام نجیب زاده است. اساساً، این بدان معناست که او به نحوی صیغه بلکثورن است و برای مدت کوتاهی و بر اساس درخواست توراناگا به جان خدمت خواهد کرد، به هر نیازی که او داشته باشد، از جمله نیازهایی که ماهیت جنسی دارند، رسیدگی کند.

به نظر می رسد که فوجی چندان از شغل خود لذت نمی برد، اما جان با شرایط او همدردی می کند و به دلیل احترام نسبت به این زن رنج کشیده و داغ دیده، از داشتن رابطه جنسی با او امتناع می کند. موئکا هوشی، بازیگر این نقش، مظلومیت و صبوری با خود به این شخصیت می آورد که دقیقاً همان چیزی است که از کسی در شرایطِ فوجی انتظار می رود.

او مایل نیست همسر جان باشد، اما همچنان آماده انجام وظایف خود است، اگرچه وقتی رابطه جنسی کنار گذاشته می شود، به وضوح نفس راحتی می کشد. از این طریق، فوجی رفته رفته نسبت به جان رفتار محترمانه ای در پیش می گیرد و او را به عنوان یک انسان و نه یک مهاجم خارجی می پذیرد. او ممکن است در مقایسه با دیگران شخصیت قدرتمندی نباشد، اما فوجی قدرت و انعطاف پذیری را در جایی که بیشترین اهمیت را دارد به خوبی نشان می دهد.

۴- کاشیگی یابوشیگه

یابوشیگه یکی از شخصیت‌های خاکستری اصلی سریال شوگان است که اغلب از پیچیده‌ترین و خوش ساخت ترین شخصیت‌های سریال مربوطه خود هستند. در حالی که یابوشیگه در ابتدا به شدت وفادار و کمی شوخ طبع به نظر می رسد، تمایل او به خشونت شدید باعث می شود که انسان خوب یا دوست داشتنی جلوه نکند.

بدتر از آن، اتفاقات متوالی در ادامه داستان نشان می دهد که او ممکن است هر دو طرف را بازی داده و مخفیانه به ارباب خود خیانت کند تا دامنه نفوذ سیاسی خود را گسترش دهد. در حالی که حس شوخ طبعی گاه به گاه او خوب است، و او واقعاً گاهی اوقات موفق می شود کار درست را انجام دهد، پیچیدگی و شخصیت منحصر به فرد یابوشیگه او را به شخصیتی بسیار مبهم تبدیل می کند.

او همیشه تماشاگران را در حال حدس زدن و گمانه زنی نگه می دارد در این مورد که او واقعاً چه می‌خواهد، و در طول داستان چهره‌ای جذاب باقی می‌ماند. بسته به نظر مخاطب، یابوشیگه در پایان شوگان می تواند خوب یا بد باشد اما قطعاً خود را در میان بهترین شخصیت های سریال تثبیت کرده است.

۳- جان بلکثورن

جان بلکثورن اولین شخصیت اصلی معرفی شده در سریال شوگان است. او یک کاپیتان کشتی است که با دستوری مبنی بر نابودی مذهب کاتولیک در منطقه و هدایت ساکنان ژاپن به مذهب پروتستان به ژاپن می آید، ماموریتی که به ولیعهد بریتانیا اجازه می دهد تا نفوذ بیشتری بر این مجمع الجزایر داشته باشد.

با این حال، زمانی که سامورایی های ژاپنی خدمه دچار سوءتغذیه شده او را دستگیر می کنند، نقشه بلکثورن به هم می ریزد. صریح و گستاخ، جان هیچ مشکلی در بیان احساس واقعی خود از بودن در این سرزمین عجیب و غریب و متفاوت از سرزمینی که او آن را خانه می نامد، ندارد.

او بارها اشاره می کند که چگونه فرهنگ باستانی ژاپن را عجیب و عقب مانده می بیند و به نجیب زادگان فحش می دهد. جان، قهرمان واقعی سریال شوگان است، و ماجراجویی های او باعث می شود که نظراتش به شدت تغییر کرده، اتحاد قدرتمند با لرد توراناگا ایجاد کرده و در نهایت آغوشش را به روی فرهنگ ژاپنی اطرافش بگشاید.

در حالی که واضح است که او همچنان می‌خواهد به خانه اش در بریتانیا بازگردد، جان دچار تغییر درونی و فکری مهمی می‌شود و پس از اینکه متحدان جدیدش بارها جان او را نجات می‌دهند، ژاپن را بیشتر می‌پذیرد.

۲- تودا ماریکو

ماریکو یکی از بهترین شخصیت های سریال شوگان است، به لطف طبیعت سرد و منزوی اش که او را به عنوان یک حضور مرموز در کل داستان حفظ می کند. او در ابتدا به عنوان مترجم و ملازم جان بلکثورن تعیین شده، درس های مفیدی در مورد قوانین و آداب و رسوم ژاپنی به او آموخته و سخنان او را تفسیر می کند تا متحدانش آنها را درک کنند.

در حالی که به وضوح او دوست ندارد درباره گذشته اش صحبت کند، ماریکو در نهایت با جان دردل کرده و بسیاری از اتفاقات زندگی خود را فاش می کند و نشان می دهد که رفته رفته به جان اعتماد کرده است. بعداً مشخص می شود که او به جان کمک می کند نه به این دلیل که او را دوست دارد، بلکه از سر وظیفه. او کار خود را انجام می دهد، هیچ سوالی نمی پرسد.

در حالی که او رفتار احساسی و نرمی دارد، حس قوی انسجام اخلاقی ماریکو او را به عنوان یک شخصیت برجسته در شوگان برجسته می سازد. او ممکن است زیاد شبیه یک مبارز نباشد، اما از نظر فکری بسیار قوی است، که به همان اندازه سامورایی بودن مهم است، اگر نه بیشتر.

۱- لُرد یوشی توراناگا

توراناگا با بازی هیرویوکی سانادای بزرگ، یکی از شخصیت های اصلی سریال شوگان، یکی از پنج بوشو (نایب السلطنه) است که بر ژاپن حکومت می کنند تا زمانی که وارث جوان امپراتوری به بلوغ برسد. او مطمئناً در نظر دیگر بوشوها محبوب نیست، همه آنها مخالف موضع او هستند و به نظر می رسد به دنبال هر فرصتی هستند تا او را به زمین بزنند.

با وجود این تلاش‌های مکرر برای نفی قدرت سیاسی‌اش، توراناگا همیشه دو قدم جلوتر از دشمنانش است، همان چیزی که اغلب به خاطرش شناخته می شود، حتی در میان دیگر اشراف ژاپنی. علاوه بر این، او یکی از معدود افرادی است که در اوایل سریال به خود زحمت می دهند تا به حرف های جان گوش دهند.

توراناگا همیشه مشتاق یادگیری فرهنگ و تکنیک های اروپایی است و جان را به عنوان یک متحد بالقوه می بیند تا یک مهاجم خارجی. توراناگا به جان فرصتی می‌دهد که شاید حتی لیاقتش را هم نداشته باشد و پیوندی عمیقاً متقابل و محترمانه با او ایجاد می‌کند.

همچنین توراناگا مایل است سنت های ژاپنی را با ارتقای جان به درجه نجیب زادگی زیر پا بگذارد، مقامی که اعطای آن به خارجی ها امری عادی نیست. شخصیت باز و پذیرنده، دانایی، شوخ طبعی و طبیعت دوستانه توراناگا او را به بهترین شخصیت سریال شوگان تبدیل کرده است.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • ۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول
  • نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علت‌ها واکاوی شوند
  • ۵ «آخرالزمان» کمتر دیده‌ شدۀ کره‌ای؛ از مِه زامبی‌ساز تا زامبی‌ها در چوسان!
  • دانلود سریال افعی تهران قسمت ۱۰ دهم ( دانلود قسمت 10 افعی تهران ) حجم رایگان
  • دانلود سریال افعی تهران قسمت 10 با حجم رایگان
  • ۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End
  • بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم
  • ۱۰ شخصیت برتر سریال «شوگان» که ما را شیفته این روایت حماسی ژاپنی کردند
  • ادامه «بدقولی کنداکتوری تلویزیون» با رخنه شبکه یک
  • رخنه به قلب دشمن